خدای جنگ کریتوس گیم پلی بازی پارت بیست وهفتم
خدای جنگgod of warکریتوس به دنبال جعبه پاندورا برای کشتن خدای جنگ اریس ویدیو دوست داشتید لایک کنید مرسی داستان نسخه اول God of War شروعی عجیب دارد. کریتوس در بالای بلندترین کوه یونان ایستاده و می گوید : «ایزدان من را رها کرده اند. دیگر هیچ امیدی وجود ندارد». کریتوس پس از ده سال کابوس های بی وقفه تصمیم به خودکشی میگیرد و در همین لحظه بازی فلش بکی به سه هفته گذشته می خورد. کریتوس در سفری که در پیش داشت از دریای اژه عبور کرد و در آنجا با گروهی از سربازان و اژدهایی 9 سر به نام هایدرا رو برو شد. برای از بین بردن هایدرا ، پوسایدون به کریتوس جادویی به نام خشم پوسایدون را اهدا می کند تا با کمک آن بتواند هایدرا را نابود کند. وقتی کریتوس به ناخدای کشتی می رسد هایدرا او را می بلعد. بعد از جنگی سخت بین کریتوس و هایدرا کریتوس موفق می شود فک او را بشکند و او را بکشد. سپس کریتوس وارد دهان هایدرا شده و ناخدا را پیدا می کند ناخدا از کریتوس تقاضای کمک می کند ولی کریتوس کلید کابین او را برداشته و ناخدا را به داخل گلوی هایدرا پرت می کند. کریتوس پس از وارد شدن به کابین و دیدن اجساد زنان که سلاخی شده اند به یاد گذشته خود می افتد. کابوس ها به یادش می ایند. مهم نیست او در چند نبرد پیروز شده و تا چه اندازه قدرتمند است ، چون هیچ راه فراری از کابوس هایش وجود ندارد. کریتوس اسم اتنا را فریاد می زند و می گوید «به مدت ده سال به تمام خواسته های خدایان گوش دادم و به آن ها وفادار بودم. پس کی مرا از دست کابوس هایم هلاص می کنی» این در حالی است که بعد از این پیروزی کریتوس , زئوس به آتنا خبر می دهد که برادرش اریز در حال حمله به آتن است و از آنجا که خدایان نمی توانستند خدای دیگری را بکشند تصمیم گرفتند از کریتوس استفاده کنند. سپس آتنا در قالب مجسمه اش در کشتی به کریتوس می گوید که اگر آخرین ماموریتش یعنی نابود شد آتن توسط اریز جلوگیری کند خدایان او را بخشیده و خاطراتش را پاک خواهند کرد. اتنا به کریتوس می گوید که زئوس کشتن خدایان به دست یکدیگر را ممنوع کرده و تنها انسانی فنا پذیر که توسط ایزدان آموزش دیده می تواند ایزد دیگری را شکست دهد.داستان نسخه اول God of War شروعی عجیب دارد. کریتوس در بالای بلندترین کوه یونان ایستاده و می گوید : «ایزدان من را رها کرده اند. دیگر هیچ امیدی وجود ندارد». کریتوس پس از ده سال کابوس های بی وقفه تصمیم به خودکشی میگیرد و در همین لحظه بازی فلش بکی به سه هفته گذشته می خورد. کریتوس در سفری که در پیش داشت از دریای اژه عبور کرد و در آنجا با گروهی از سربازان و اژدهایی 9 سر به نام هایدرا رو برو شد. برای از بین بردن هایدرا ، پوسایدون به کریتوس جادویی به نام خشم پوسایدون را اهدا می کند تا با کمک آن بتواند هایدرا را نابود کند. وقتی کریتوس به ناخدای کشتی می رسد هایدرا او را می بلعد. بعد از جنگی سخت بین کریتوس و هایدرا کریتوس موفق می شود فک او را بشکند و او را بکشد. سپس کریتوس وارد دهان هایدرا شده و ناخدا را پیدا می کند ناخدا از کریتوس تقاضای کمک می کند ولی کریتوس کلید کابین او را برداشته و ناخدا را به داخل گلوی هایدرا پرت می کند. کریتوس پس از وارد شدن به کابین و دیدن اجساد زنان که سلاخی شده اند به یاد گذشته خود می افتد. کابوس ها به یادش می ایند. مهم نیست او در چند نبرد پیروز شده و تا چه اندازه قدرتمند است ، چون هیچ راه فراری از کابوس هایش وجود ندارد. کریتوس اسم اتنا را فریاد می زند و می گوید «به مدت ده سال به تمام خواسته های خدایان گوش دادم و به آن ها وفادار بودم. پس کی مرا از دست کابوس هایم هلاص می کنی» این در حالی است که بعد از این پیروزی کریتوس , زئوس به آتنا خبر می دهد که برادرش اریز در حال حمله به آتن است و از آنجا که خدایان نمی توانستند خدای دیگری را بکشند تصمیم گرفتند از کریتوس استفاده کنند. سپس آتنا در قالب مجسمه اش در کشتی به کریتوس می گوید که اگر آخرین ماموریتش یعنی نابود شد آتن توسط اریز جلوگیری کند خدایان او را بخشیده و خاطراتش را پاک خواهند کرد. اتنا به کریتوس می گوید که زئوس کشتن خدایان به دست یکدیگر را ممنوع کرده و تنها انسانی فنا پذیر که توسط ایزدان آموزش دیده می تواند ایزد دیگری را شکست دهد.