مثل همیشه از رخت خوابم بیدار شدم و رفتم جلوی آینه و موهامو شونه کردم و از راه پله ها اومدم پایین از یخچال یه تیکه کیک کوچولو ورداشتم و خوردم سونیک رو صدا زدم ولی جوابی نداد رفتم توی اتقش رو دیدم اما اونجا نبود یه چیز جالب اونجا پیدا کردم توی یه دفتری نقاشی زیبای من رو کشیده بود . رفتم بیرون و به جنگل رفتم گفتم شاید سونیک رفته اونجا تا شاید یکم بدوه اما اونجا هم نبود رفتم پیش جایگاه زمرد بزرگ (مستر امرلد) و ناکلز هم اونجا بود ظبق معمول داشت چرت میزد رفتم بالای سرش بعد بیدارش کردم اول فکر کرد من روژ هستم که اومده زمرد بزرگ رو بدزده سریع از جاش بلند شد و گفت : هی روژ اینجا چیکار میکنی بعد من بهش گفتم : سلام ناکلز من روژ نیستم من تیلز هستم بعد ناکلز بهم گفت : اوه سلام تیلز ببخشید اشتباه شد و راستی اینجا چیکار میکنی تیلز : اومدم دنبال سونیک بگردم او اونو ندیدیش ناکلز : نه ندیدمش حتما همین ورا داره برای خودش خوش میگذرونه بعد من از ناکلز خداحافظی کردم و رفتم بازم دنبال سونیک بگردم . رسیدم کنار ساحل و کمی قدم زدم ساحل هواش خیلی دلنشین بود بعد از چند متر اون ور تر بالاخره سونیک رو پیدا کردم رفتم پیشش و بهش گفتم پس اینجایی سونیک داشتم دنبالت میگشتم توی دستش یه شاخه گل خیلی زیبا بود بعد اونو بهم داد صورتم از خجالت سرخ شدم بعد سونیک گفت : رفته بودم اینجا کمی گشت بزنم بعدش رفتم بالای اون تپه و این گل بسیار قشنگ رو پیدا کردم با خودم گفتم اگه بچینمش و برات بیارمش خیلی خوشحال میشی بعد من بهش گفتم : معلومه که خیلی خوشحال شدم این زیبا ترین گلیه که تا حالا دیدم تو واقعا برای بدست آوردنش زحمت کشیدی بعد سونیک هم صورتش سرخ شد و گفت : ما اینیم دیگه . بعد تو مسیر سونیک گفت : فکر کنم حسابی از گشت و گذار گرسنم شده توی یخچال چیزی داریم تیلز : خب برای اینکه هم خسته هستی و گرسنته میخوام برات چیلی داگ درست کنم . سونیک : وای این عالیه . بعد از اینکه رسیدیم خونه برای سونیک چیلی داگ رو درست کردم و با هم ناهار خوردیم در حین ناهار سونیک رادیو رو روشن کرد و از اخبار شنیدیم فردی مرموز که شبیه به سونیک است دو زمرد جادویی (کیاس امرلد) را دزدیده و میخواهد بقیه زمرد ها رو هم بدزده ما نمیدونیم این فرد میتونه کی باشه . سونیک میگه یه فردی که شبیه منه یعنی کی میتونه باشه . تیلز : سونیک . امید وارم لذت برده باشید . پارت 2 تو راهه موفق باشید .