خدای جنگ یک کریتوس نزدیک شدن یه جعبه پاندورا
در این هنگام اریز به کمک کریتوس آمد و Blade of Chaos را که توسط هفئستوس ساخته شده بود , به وسیله هارپی ها به او هدیه داد و به نشانه ی بندگی کریتوس , آنها را با زنجیری به دستان او داغ زد تا کریتوس برای همیشه قول خود را به اریز به یاد داشته باشد. او تمامی سپاه بربرها را نابود کرد. کریتوس نیز در ابتدا بدون درنگ با شمشیرهایش سر فرمانده ی بربرها را از تن جدا ساخت. و در جنگ پیروز شد ولی به قیمت بردگی اریز. از آن به بعد کریتوس گوش به فرمان اریز بود و هر کس را که با او مخالفت می کرد از دم تیغ می گذراند. کریتوس به قدرتمندی یک رب النوع شده بود هرچند در ان هنگام نمی دانست این معامله چه بهای سنگینی برای او در پی خواهد داشت. کریتوس پس از مرور خاطرات بار دیگر به خود امد. او به هارپی گفت که می داند به چه کسی خدمت می کند و وقتش رسیده که پیش فرمانراوی خود بازگردد. کریتوس گفت : «به خدای جنگ بگو من دیگر برده او نیستم و تا زمانی که من زنده هستم او در امان نخواهد بود. من جعبه پندورا را پیدا خواهم کرد و شاهد سقوط او خواهم بود. کریتوس برای رسیدن برای پیدا کردن جعبه پندوارا راه خود را ادامه داده و در این بین دشمنان زیادی را قلع و قمع می کند. کریتوس دقیقا می دانست باید از چه مسیری گذر کند اما هر چه قدر که به هدفش نزدیک می شد ، خاطرات بیشتر ذهن و روح او را هدف می گرفتند. خاطراتی که به او یاداور می شدند که به عنوان دست راست خدای جنگ دست به چه جنایت هایی زده است. چگونه انسانیستش را به فنا داد و به مامور کشتار اریز تبدیل شد. ماموری که هیچ کس در مقابلش ایمن نبود.