٢ سال پیش

تو یوت یوب

٢ سال پیش

یه خبر مهم ادامه ى این داستانه امده

٢ سال پیش

من فکر کنم اون ایمپاستر قرمزه همون ایمپاستر قرمزه اى هستش که خیلى قوى و بزرگ و ترسناک بود که تو قسمت قبلى باهاش مبارزه کردن تو این طور فکر نمى کنى ؟

٢ سال پیش

من موندم چرا ایمپاستر ها گیر سه پیچ دادن گه این ادم حیکلى ها را متحم به کشتن کنن نمیشه مثلا یک بار همه فکر کنن مامان و بابا ى پچه نارنجى یکى را کشتن اخه این که این سبزه متحم به مشتن کسى شده ١ بار تو قسمت اول اتفاق اوفتاد و براى اون خانم حیکلى که رنگش سبزه هم همین طور بابا این دیگه خیلى داره تکرارى میشه تو با من موافقى یا نه؟

٢ سال پیش

اخه چرا فکر کردن اونه اون که چندین بار نجاتشان داد تازه برق ها رفته بود و هیچ کس جایى را نمیدید پس دلیل نمیشه که کاره سبز کمرنگه بوده باشه تو امانگ اس واقعا بدترین حس جهان اینه که با کسایى بازى کنى که اصلان احتمالات را در نظر نمى گیرند و فقط متابقه چیزى که دیدن بقیه را میندازن بیرون منظورم اینه که از عقلشان استفاده نمى کنند و فقط هر چى که قابل دیدن هستش را باور میکنند مثلا مثل این قسمت که همه فقط بخواتره این که سبزه کنار جسد ایستاده بود فکر کردن کار اونه ولى اینو در نظر نگرفتن که او جلوى همشان تسک اسکن انجام داد تسکى که هیچ امپاسترى توانایى انجامش را نداره پس چرا فکر کردن اونه

٢ سال پیش

داستان حساس شد